سوره مُدَّثِّر هفتاد و چهارمین سوره و از سورههای مکی قرآن است که در جزء ۲۹ قرآن جای دارد. سوره مدثر در آغاز بعثت بر پیامبر(ص) نازل شده است. واژه مدثر به معنای «جامه به خود پیچیده» است و اشاره به پیامبر (ص) دارد. در آیات ابتدایی این سوره، خداوند به پیامبر(ص) (که از تکان روحی آغاز وحی، احساس سرما میکرد و جامه به خود پیچیده بود) دستور میدهد برخیزد و مردم را هشدار دهد.
بنابر بسیاری از روایات، بخشی از این سوره درباره وَلید بن مُغِیرَه نازل شده است که پیامبر را ساحِر (جادوگر) میخواند. خداوند در این سوره با اشاره به عظمت و شأن قرآن، کسانی را که منکر قرآن شوند و آن را سِحر بخوانند، تهدید کرده است.
آیه ۳۸ از آیات مشهور این سوره است که هر انسانی را در گرو اعمال خویش میداند. در روایات آمده است هر کس این سوره را تلاوت کند، به ازای هر کسی که در مکه، پیامبر(ص) را تصدیق یا تکذیب کرد، ده حسنه به او داده میشود. یا اگر آن را در نمازهای روزانه بخواند، خداوند او را همراه و همدرجه حضرت محمد(ص) قرار میدهد، و در دنیا بدبختی و رنج نمیبیند.
داستان ساحرخواندن پیامبر(ص)
بنابر روایات و منابع تفسیری، آیاتی از سوره مدثر درباره وَلید بن مُغِیرَه نازل شده است. این شأن نزول دو گونه نقل شده است:
قُرَیش در دارُ النَّدوَه جمع شدند [تا در مورد مقابله با پیامبر(ص) تصمیم بگیرند] و ولید که به عقل و درایت مشهور بود آنان را به این ترغیب کرد که حرفهایشان را درباه پیامبر(ص) یکی کنند. قریش تصمیم داشتند آن حضرت را شاعر یا کاهن یا دیوانه بخوانند؛ اما ولید بن مغیره گفت هیچکدام اینها مناسب او نیست؛ چراکه آیات قرآن را نه شبیه شعر، نه شبیه کهانت و نه شبیه به دیوانگی دید، بلکه او پیامبر(ص) را ساحر خواند. قریشیان از دار الندوه خارج نمیشدند مگر اینکه در برخورد با پیامبر(ص) میگفتند: ای ساحر! ای ساحر! این رفتار، پیامبر(ص) را ناراحت کرد و خداوند آیات یازدهم تا بیست و پنجم را نازل کرد.[۸]
پیامبر(ص) در حِجر اسماعیل مینشت و قرآن میخواند. روزی قریش از ولید بن مغیره خواستند نظرش را درباره آنچه پیامبر(ص) میخواند بگوید. ولید برای شنیدن قرآن به پیامبر(ص) نزدیک شد و به پیامبر گفت از سرودههایت برایم بخوان. پیامبر(ص) آن را کلام الهی بیان کرد و از سوره حم سجده (سوره فصلت) آیاتی را برای او خواند. مو بر بدن ولید راست شد [یادداشت ۱]و بدون رفتن به سوی قریش، مستقیماً به خانه رفت. قریش گمان کردند او به محمد(ص) ایمان آورده پس به نزد ابوجهل رفتند و ماجرا را گفتند. ابوجهل درباره قرآن از ولید پرسید آیا کلام محمد(ص) شعر است یا خطابه که ولید هر دو را رد کرد و تا فردا مهلت خواست تا نظرش را بگوید. ولید بن مغیره نهایتاً پیامبر(ص) را ساحر خواند و گفت: بگویید کلام محمد سِحر است؛ برای اینکه دل انسان را مُسَخَّر میکند. به همین جهت آیات هشتم تا یازدهم در این باره نازل شد.[۹]
آیات مشهورسوره مدثر
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ (آیه ۳۸ و ۳۹)
ترجمه: هر كسى در گرو دستاورد خويش است، مگر اصحاب یمین.
در تفسیر المیزان آمده این آیه در صدد بیان این مطلب است که حق بندگی خداوند یعنی ایمان و عمل صالح برعهده همه انسانها است؛ اگر انسان ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد از گرو این حق خارج میشود و اگر کفر بورزد، در گرو این حق خواهد بود.علامه هم چنان در یک تقسیم بندی انسانها را سه دسته کردهاست که عبارتند از: مجرمان که چون اهل ایمان و عمل صالح نیستند در گرو خواهند ماند و از عذاب دوزخ رهایی نخواهند داشت . اصحاب یمین که در قیامت نامه اعمالشان را به دست راستشان میدهند و اینان همان مومنان متوسطی هستند که دارندگان عقاید حق و اعمال صالح اند که نامشان به عنوان (اصحاب الیمین ) مکرر در قرآن کریم آمدهاست. نفوس اینان از رهن وگرو رهاست و گرفتار عذاب دوزخ نخواهند شد. مجرمان واصحاب یمین نفوس داراى عمل هستند ولی مقربان آن چنان در عبودیت استقرار یافتهاند که اصلا خود را صاحب نفس نمى دانند، تا چه رسد به اینکه صاحب عمل بدانند، هم نفس خود را ملک خدا مى دانند، و هم اعمالشان را، آنان را برای محاسبه نه در محضر خداى تعالى حاضر میسازند، و نه به حسابشان (مانند دیگران) رسیدگى مى شود، هم چنان که در آیات۱۲۷و ۱۲۸ سوره صافات آمده (فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ *إِلَّا عِبَادَ اللهِ الْمُخْلَصِينَ)
در نتیجه، سابقون از تقسیم انسانها به کسانی که در گرو اعمالشان هستند و اصحاب یمین که در گرو نیستند به طور کلی خارج هستند.[۱۰] بنابر روایاتی که در تفسیر البرهان آمدهاست، مراد از «اصحاب یمین»، شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) هستند.[۱۱]
این آیه در ادبیات فارسی بازتاب داشتهاست؛ برای مثال بیت زیر از حافظ شیرازی با این آیه مطابقت داده شدهاست:[۱۲]
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دروَد عاقبت کار که کِشت
مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ… (آیه ۴۲ـ۴۶)
ترجمه: [بهشتیان میپرسند] چه چيز شما را در آتش درآورد؟ گويند: از نمازگزاران نبوديم و بينوايان را غذا نمىداديم،و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم، و روز جزا را دروغ مىشمرديم.
امام علی(ع) در خطبه ۱۹۹ نهج البلاغه درباره اهمیت نماز، به این آیه استناد میکند.[۱۳] در تفسیر المیزان آمدهاست مراد از صلاة در واژه «مُصَلّین» توجه به درگاه خداوند به منظور انجام عبادتی خاص است براین اساس شامل تمام نمازها در ادیان وشریعتهای آسمانی و حق می شود هر چند ممکن است از نظر کمیت و کیفیت با هم اختلاف داشته باشند.[۱۴] در برخی از روایات نیز «مصلین» به معنای پیروان امامانی است که خداوند آنان را به عنوان سابقون و مقربین[یادداشت ۲] معرفی کرده است و جهنمیان به دلیل اینکه پیرو ائمه علیهم السلام نبودند، در عذاباند. در این صورت واژه صلاة به معنای پیرو است.[۱۵]