سوره زخرف چهل و سومین سوره و از سورههای مکی قرآن است که در جزء ۲۵ جای دارد. نام این سوره از واژه زخرف به معنای زر و زیور در آیه ۳۵ گرفته شده است. این سوره درباره اهمیت قرآن و نبوت پیامبر(ص)، برخی دلایل توحید و مبارزه با شِرک سخن میگوید و سرگذشت برخی از پیامبران پیشین و اقوام آنان را بیان میکند. بنابر برخی کتابهای تفسیری، محور اصلی این سوره، انذار و هشدار به انسان است.
از آیات مشهور این سوره آیه چهارم و هفتاد و چهارم است که اولی درباره امالکتاب و لوح محفوظ سخن میگوید و دومی درباره خلود اهل جهنم. ایمنی از عذاب قبر و ورود به بهشت از جمله فضایل قرائت این سوره در روایات است.
آیات مشهور سوره زخرف
امالکتاب
«وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» (آیه ۴)
ترجمه: و همانا كه آن (قرآن)، در كتاب اصلى (لوح محفوظ)، به نزد ما سخت والا و پرحكمت است.
ترکیب «امّ الکتاب» در قرآن سه بار بهکار رفته است.[۸] مفسران، این عبارت را در این آیه، به «اصل و اساس کتاب» معنا کردهاند و با استناد به آیات ۲۱ و ۲۲ سوره بروج،[یادداشت ۴] مراد از امالکتاب را لوح محفوظ دانستهاند.[۹] لوح محفوظ کتابی است که تمام پدیدههای عالم در آن ثبت شده و از هر گونه تغییری محفوظ است.[۱۰]منظور از دو ویژگی ام الکتاب که عبارت از علیّ و حکیم است این است که کتاب(قرآن) در نزد ما در لوح محفوظ مقامى رفیع دارد و داراى احکام و اتقانى است که به خاطر آن، عقول دسترسى بدان ندارند، و این دو صفت ، یعنى صفت علىّ و حکیم دلالت مى کنند بر این که ام الکتاب ، فوق عقول بشرى است، چون عقل بشر تنها مى تواند چیزهایى را بفهمد که در آغاز از قبیل مفاهیم و الفاظ بوده باشد، و از مقدماتى تصدیقى ترکیب شده باشد که هر یک مترتب بر دیگرى است ، مانند آیات و جملات قرآنى . و اما چیزى که ماوراى مفاهیم و الفاظ است ، و قابل تبدیل به اجزاء و فصول نیست ، عقل راهى به درک آن ندارد.و ما آن را نازل و در خور درک عقول کردیم ، یعنى آن را خواندنى و عربى کردیم ، باشد که مردم آن را بفهمند.[۱۱]
آیه رکوب
مقالهٔ اصلی: آیه رکوب
«لِتَسْتَوُوا عَلی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکرُوا نِعْمَةَ رَبِّکمْ إِذَا اسْتَوَیتُمْ عَلَیهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کنَّا لَهُ مُقْرِنین * وَ إِنَّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُون » (آیه ۱۳-۱۴)
ترجمه: تا بر پشت آنها(کشتی ها و چارپایان) به خوبی قرار گیرید؛ سپس هنگامی که بر آنها سوار شدید، نعمت پروردگارتان را متذکر شوید و بگویید: «پاک و منزّه است کسی که این را مسخّر ما ساخت و گرنه ما توانایی تسخیر آن را نداشتیم * و ما به سوی پروردگارمان بازمیگردیم. پیش از این آیات خداوند در آیه ۱۲ سوره زخرف فرمود وَالَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ «و همان كسى كه جفتها را يكسره آفريد، و براى شما از كشتيها و دامها [وسيلهاى كه] سوار شويد قرار داد». و پس از آن در این آیات به استفاده از کشتیها و چارپایان اشاره کرده و در واقع این آیه درباره تذکر انسان به یادآوری نعمتهای الهی و بیان عدم توانایی و اظهار عجز در مسخر کردن مرکبها بدون لطف خداوند است.[۱۲] خواندن آیه رکوب (همراه با دعای کوچکی قبل و بعد از آیه) هنگام شروع سفر حج و سوار شدن بر مرکب سواری توصیه شده است[۱۳][یادداشت ۵]
آیه دوستیها در قیامت
الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ (آیه ۶۷)
»در آن روز، ياران -جز پرهيزگاران- بعضىشان دشمن بعضى ديگرند». اخلّاء جمع خلیل(دوست) است و منظور دوستی است که کمبود و نیاز دوستش را جبران میکند. متقین تنها کسانی هستند که دوستیشان در قیامت تبدیل به دشمنی نمیشود زیر محور دوستیشان خداست و دیگران که برای غیر خدا دوستی کردهاند دوستیشان جز شقاوت و عذاب جاودان نتیجهای ندارد. [۱۴] برخی مفسران آیه بعد را خطاب به همین باتقوایانی دانستهاند که دوستیهایشان در قیامت تبدیل به دشمنی نشده است يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ به آنان خطاب میشود که امروز( روز قیامت) نه خوفی از عذاب برایشان است و نه اندوهی از محروم شدن از پاداش. [۱۵] برخی دیگر از مفسران با توجه به دیگر آیات قرآن ویژگیهای دوستی برغیر محور تقوا را در قیامت چنین دانستهاند: اظهار پشیمانی از دوستی، سراغ نگرفتن از یکدیگر، دشمن شدن با یکدیگر، لعنت کردن و فرار از یکدیگر، بیزاری از هم و به گردنهمانداختن گناهان یکدیگر. [۱۶] در باب ۷۱ کتاب مصباح الشریعه که مربوط به برادری(دوستی) است تصریح شده که در دو دنیا پس از نعمت معرفت خداوند نعمتی بالاتر و گوارتر از نعمت دوستی وبرادری در راه خدا نیست. همچنین پس از نقل آیه (الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ ) آمده است که در این روزگار هر کس در پی یافتن دوست بدون عیب است حتماً بدون دوست میماند. [۱۷][یادداشت ۶]
کامل بودن نعمت های بهشت
يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ ۖ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ ۖ وَأَنْتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (آیه۷۱)
(ترجمه: سينيهايى از طلا و جامهايى در برابر آنان مىگردانند، و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست] و شما در آن جاودانيد.)
علامه طباطبایی بر این باور است که منظور از «مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ» تمام چیزهایی است که میان انسان وعموم حیوانات مشترک است مانند اشتها و میل نفوس به چشیدنی ها و بوییدنیها وگوش کردنیها ولمس کردنیها ومنظور از «تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» اموری است که اختصاص به انسان دارد و تمام لذتهای نفسانی در این دو جمله نهفته است. وی هم چنان احتمال داده که لذات روحیعقلی نیز در جمله تلذّ الاعین نهفته باشد با این توجیه که لذت روحی رؤیت قلبی است و دیدن شامل دیدن با قلب هم می شود. [۱۸] نویسنده تفسیر مجمع البیان در باره جامعیت این دو جمله مینویسد که اگر تمام خلائق با هم می خواستندنعمتهای بهشت را وصف کنند بیش از این سخنی نمی توانستند بگویند. [۱۹] تفسیر نور ضمن تصریح بر این که ملاقات اولیای الهی یکی از لذت های چشم در بهشت است؛ نعمتهای بهشتی را دارای تنوع، زیبایی، منطبق بودن با میل و خسته نشدن چشم ها از دیدن آنها دانسته است. [۲۰]
خلود در جهنم
«إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ» (آیه ۷۴)
ترجمه: بىگمان، مجرمان در عذاب جهنم ماندگارند. علامه طباطبائی مفسر شیعه قرن چهاردهم قمری مجرمین را در این آیه، مرتکبان جرم(گناه) و اعم از کافران دانسته است( یعنی برخی از مجرمان کافر نیستند) زیرا مجرمین در برابر متقین در آیه ۶۷ هستند که آنان نیز اخص از مؤمناناند( یعنی برخی از مؤمنان از متقین نیستند) [۲۱] خلود به معنای جاودانهشدن و باقیماندن طولانی است[۲۲] درباره خلود اهل بهشت (تا ابد ماندن در بهشت)، در میان متکلمان اسلامی اختلاف نظر چندانی وجود ندارد و اکثراً آن را قبول دارند.[۲۳] اما در مورد خلود در جهنم، متکلمان شیعه قائلاند این خلود مخصوص کافران است و اگر مؤمنی (مسلمانی) مرتکب گناه کبیره شود، اگرچه عذاب خواهد شد، تا ابد در عذاب نخواهد بود.[۲۴]
داستانها و روایتهای تاریخی
برائت ابراهیم از بتپرستی (آیههای ۲۶-۲۸)؛
دعوت موسی از فرعون، خودبرتربینی فرعون، اطاعت مردم از فرعون، عذاب آنان (آیههای ۴۶- ۵۶)؛
جدال مردم با عیسی بن مریم، آوردن دلایل آشکار از سوی عیسی، دعوت به توحید، اختلاف احزاب(آیات ۵۶-۶۵).